سومین حرکت |
در میکده بودم ولی بیرون شدم از غافلی ای وای از این بی حاصلی عمر جوان گم کرده ام آیا ز صد شام سیه آید حبیب من ز ره ؟ اما خدا حالم ببین من یار را گم کرده ام ای وای از این غوغای دل از دلبرم هستم خجل وقت سحر ماندم به گل من کاروان گم کرده ام نعمت فراوان دادیم منت به سر بنهادیم اما ببین نامردی ام صاحب زمان گم کرده ام من عبد کوی عشقم و من شاه را گم کرده ام آقا تورا گم کرده ام آقا تو را گم کرده ام دل بشنو این نامه چنین با خون دل ای مه جبین اما ببین بخت مرا نامه رسان گم کرده ام [ چهارشنبه 89/10/1 ] [ 1:41 عصر ] [ محسن محمدزاده ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |